نگاه هشتم |
خجلت از گناه شهید اصغر طاهری صداقت وصفای خاصی داشت که او را زبانزد بچه هاکرده بود مادرش میگفت شبی اورا در خواب دیدم که در باغی نشسته بود به من سلام کرد به او گفتم :چه جای خوبی داری مادر چه طور تورا به اینجا آوردند ؟ لبخند زنان گفت : تنها کارم این بود که از بچگی گناه نکردم واز گناه کردن خجالت میکشیدم ! [ چهارشنبه 87/4/19 ] [ 11:58 صبح ] [ م حجت ]
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |